جدول جو
جدول جو

معنی مچ زدن - جستجوی لغت در جدول جو

مچ زدن
در وقت وزن کردن با مچ یک طرف ترازو را بنفع خود سنگین کردن
تصویری از مچ زدن
تصویر مچ زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رج زدن
تصویر رج زدن
در سینما، اصطلاح `رج زدن` به معنای حرکت سریع و ناگهانی یک شخص یا شخصیت در صحنه استفاده می شود. این حرکت معمولاً برای ایجاد تنش، اکشن، یا افزایش جذابیت و تنوع در صحنه ها به کار می رود. این اصطلاح می تواند در موارد زیر در سینما به کار برود:
1. صحنه های اکشن : در فیلم های اکشن، شخصیت ها ممکن است به طور ناگهانی رج زده و به سرعت به جایی دیگر حرکت کنند، مانند فرار از خطر یا مواجهه با حمله ای ناگهانی.
2. تعقیب و گریز : در صحنه هایی که شخصیت ها در تعقیب یا فرار هستند، رج زدن به کمک آنها می آید تا از موقعیت خود دور شوند یا به دنبال فراری گشته بروند.
3. درام و تنش : در صحنه های دراماتیک، رج زدن ممکن است برای افزایش تنش و ترس در بین تماشاگران استفاده شود، مثلاً در صحنه های تعقیب و اجتماعی.
4. کمدی و شوخی : در فیلم ها و سریال های کمدی، رج زدن می تواند برای ایجاد خنده و جلب توجه به موقعیت های طنزآمیز استفاده شود، مانند شخصیتی که از یک موقعیت خنده دار فرار می کند.
مثال های استفاده از `رج زدن` در صحنه های سینمایی:
- صحنه اکشن : در یک فیلم اکشن، شخصیت اصلی در حال دویدن در خیابان های شلوغ شهر است. ناگهان یک ماشین از گوشه ای برای برخورد با او ظاهر می شود، و او به سرعت رج می زند و از مسیر آن فرار می کند.
- صحنه تعقیب و گریز : دو شخصیت در یک موقعیت تعقیب و گریز قرار دارند. یکی از آنها به سرعت رج می زند و از یک پل انتظارهای او می رود تا از دنباله ها دور بماند.
- صحنه دراماتیک : در یک درام فیلم، شخصیتی که به طور ناگهانی با شرایط ناخوشایندی مواجه می شود، به سرعت رج می زند تا از موقعیت خطرناک فرار کند.
- صحنه کمدی : در یک سریال کمدی، شخصیت اصلی درگیر یک موقعیت خنده دار می شود و به سرعت رج می زند تا از دام خنده داری که در آن افتاده، فرار کند.
به طور کلی، استفاده از اصطلاح `رج زدن` در سینما برای ایجاد تحولات ناگهانی، افزایش تنش و همچنین برای جذب توجه و ایجاد اثرات مختلف در مخاطبان بسیار مفید است.
علامت‌گذاری صحنه‌های خاص. با توجه به پرهزینه بودن وسایل مختلف به‌کاررفته در ساخت فیلم، از تجهیزات فیلم‌برداری گرفته تا وسایل صحنه و به ویژه اجاره بهای مکان‌ها، دستیار کارگردان مجموعه نماهای مثلاً مربوط به یک هتل یا خانه یا موقعیت دیگر را - که در کل فیلم‌نامه پراکنده شده - بر اساس خط داستانی فیلم‌نامه کنار هم، ردیف کرده و آن را برای کارگردان مشخص می‌کند. همچنین چون برخی بازیگرها به دلایل حرفه‌ای یا به هر دلیل دیگر باید زودتر پروژه را ترک کنند، تمام نماهای مربوط به آن‌ها رج زده می‌شود. پس از رج زدن، با یک برنامه‌ریزی دقیق روزانه، فیلم‌برداری به سرعت انجام می‌شود وهزینه‌ها کاهش می‌یابد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از صف زدن
تصویر صف زدن
در یک ردیف قرار گرفتن، صف کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بر زدن
تصویر بر زدن
کنایه از برابری کردن برای مثال به برزنی که از او اندکی بیفروزند / به نور با فلک ماه بر زند برزن (عنصری - ۲۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
(شِ گِ / گُ دَ)
زدن طشت و سینی مسی گاه گرفتن ماه یا خورشید، چه گروهی از عوام را عقیدت این بود که گرفتن آفتاب یا ماه بر اثر آن است که اژدهایی قصد خوردن آنان می کند وبرای دفع آن باید ظرفی مسین را که ماترک یتیم باشد نواخت. و با همین عقیدت است که گفته اند:
نشسته گرد زغالی به روی زادۀ مسگر
صدای مس به فلک می رود که ماه گرفت.
(منسوب به ناصرالدین شاه)
لغت نامه دهخدا
(شَ /شِ شُ دَ)
اختلاف بسیار جزئی داشتن (معمولاً در جملۀ منفی استعمال شود) : قیافه اش با قیافۀ او مو نمیزند، یعنی کوچکترین اختلافی ندارد. (از یادداشت مؤلف) ، در نهایت استقامت و راستی بودن. در استقامت اندک کجی نداشتن. در یک ردیف مستقیم قرار داشتن: رج آجرها که چیده است مو نمی زند، بر یک امتداد است، در نهایت حساسیت بودن و جزئی اختلاف را نشان دادن چنانکه ترازوئی دقیق
لغت نامه دهخدا
(صَ شُ دَ)
شراب خوردن. می خواری کردن. باده خوردن:
با عشق محرمیم چه خیزد ز دست عقل
خود کیست شحنه چون می با پادشا زنیم.
قاآنی.
ما خیمه به صحرای میامی زده ایم
با چنگ و رباب می پیاپی زده ایم.
(منسوب به ملک الشعراء بهار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خمک زدن
تصویر خمک زدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا زدن
تصویر جا زدن
جنس بدلی را بجای اصلی فروختن بچالاکی و زرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جر زدن
تصویر جر زدن
انکار قرارداد، نکول پس از قبول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جز زدن
تصویر جز زدن
به زاری و التماس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خط زدن
تصویر خط زدن
خط کشیدن روی چیزی، حذف کردن (اسم او را از دفتر کلاس خط زدند)
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن سر گردن زدن، ناگاه به محلی وارد شدن، سر بر آوردن گیاه از خاک، طلوع کردن آفتاب، رسیدگی کردن وارسی کردن، باز دید کردن کسی یا محلی، رفتن و خبر گرفتن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن زدن
تصویر تن زدن
خاموش بودن و خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا زدن
تصویر تا زدن
تا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زل زدن
تصویر زل زدن
خیره نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سک زدن
تصویر سک زدن
راندن چارپا به وسیله سک، تحریک کردن اغوا نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سق زدن
تصویر سق زدن
درست آن سک زدن است خوردن (مخصوصا نان خشک را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صف زدن
تصویر صف زدن
صف کشیدن رده بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زه زدن
تصویر زه زدن
از میدان در رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخ زدن
تصویر زخ زدن
ناله و زاری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رگ زدن
تصویر رگ زدن
خون گرفتن، رگ گشادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مک زدن
تصویر مک زدن
مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گریه کردن و بهانه گرفتن، واژه آمیز های پارسی است زغ زدن بهانه گرفتن کودک و گاه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دف زدن
تصویر دف زدن
نواختن دف، خواستن سوال کردن گدایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دق زدن
تصویر دق زدن
خواستن و گدائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک زدن
تصویر دک زدن
گدایی کردن کدیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل زدن
تصویر دل زدن
بی میل شدن و بی رغبت گشتن پس از میل و رغبتی که بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
فرو بردن و بر آوردن نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در زدن
تصویر در زدن
کوفتن کوبه در دق الباب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آب افشاندن بچیزی یا جائی آب پاشی کردن، فرو نشاندن آتش خشم تسکین دادن رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بم زدن
تصویر بم زدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مو زدن
تصویر مو زدن
اختلاف بسیار جزیی داشتن (در جمله منفی استعمال شود) : (صورتش با صورت مادرش مو نمیزند)
فرهنگ لغت هوشیار
برآوردن صدایی شبیه بصدای ادا کردن لفظ} موچ {که از گنجشک و پرندگان دیگر شنیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
نشان به جایی بردن، چشپر کسی را گرفتن رد پای کسی را گرفتن، نشان به جایی بردن
فرهنگ لغت هوشیار